رادينرادين، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

دوست داشتنی ترینم

آنچه بر ما گذشت...........

تقریبا از اول بهمن همش درگیر بودیم.٢٨ دی ماه که مادر بزرگ و پدربزرگ پدری رادین راهی سفر حج شدند و من هم با تمام افتخار بهشون کاملا اطمینان دادم که من خودم به همه کارهای برگشتتون می رسم اصلا نگران نباشین!غافل از اینکه روزگار چه خوابی دیده بود برامون. دقیقا از شب ٣٠ام دی رادین مریض شد.اونم چه مریضیه سختی.با عفونت چشم و سرفه و تب شروع شد.شب اول تبش رو با استامینوفن تونستم پایین بیارم ولی صبح چشماش عفونت کرد و ریخت بیرون.منم ترسیدم و همون روز صبح بردیمش کلینیک که دکتر متخصص ببیندش.دکتر کلی معاینه کرد و اینور و اونورش کرد و گفت چیزیش نیست.گلو سینه اش عفونت نداره و ویروسیه و چشمش هم مال همون ویروسه.خوب میشه و فقط یه قطره استریل چشمی و یه شربت پر...
25 بهمن 1391

بچه داری

بچه که داشته باشی باید خیلی مراقب رفتارات باشی. بچه که داشته باشی باید اول همه جملاتت لطفا داشته باشه بچه که داشته باشی عذرخواهی و ببخشید رو باید یاد بگیری بچه که داشته باشی در برابر همه هر 100 دفعه مامان مامان گفتن" جانم ؛عزیزم و بله "رو باید بگی بچه که داشته باشی حتی نباید ذره ای لحن صدات احیانا عوص بشه و خدای نکرده به تحکم منجر نشه بچه که داشته باشی باید صبور باشی و صبور  بچه که داشته باشی باید بی توجه باشی به لج بازی ها و خودتو بزنی به اون راه بچه که داشته باشی دیگه خودت نیستی . بچه که داشته باشی همه چیزت میشه بچه،خواسته هات،تفریحاتت،رفتنات،اومدنات بچه که داشته باشی دیگه نمی تونی از سرکار که میای سریع از کنار همه چ...
16 دی 1391

رادین در باغ وحش

روز جمعه 17 آذر بعد از چند روز هوای بسیار آلوده ای که داشتیم، روز خیلی زیبایی بود.هم هوا خیلی تمیز بود و خبری از سرب و دود و دم نبود و هم اینکه خیلی سرد هم نبود و جون می داد واسه گردش.گفتیم کجا بریم که تصمیم گرفتیم بریم باغ وحش.چون این پسرک خانه ما علاقه بسیار زیادی به جک و جونور داره!از پروانه گرفته تا دایناسور!!!خلاصه شال و کلاه کردیم و رفتیم به باغ وحش.ساعت حدودای 10:30 وقتی هنوز ملت در خواب بودن ما رسیدیم.(چنین پسر سحرخیزی داریم ما!) .خلوت بود و این دردانه پسرمان کلی حال کرد با انواع حیوانات.ساعت 12 هم وقتی مردم داشتن میومدن ما برگشتیم. اینم عکساش:   قفس هرحیوونی که می دید اینجوری ذوق میکرد.دستاشو باز می کرد و با هیجا...
19 آذر 1391

دو سالگی پسرم و ماجراهای مربوطه!

سلام.تو این مدتی که نبودم ماجرا زیاد داشتیم.اولیش اسباب کشی و بالاخره رفتن تو خونه خودمون بود.روز 5شنبه 20 مهر ما بالاخره همه وسایلمونو بردیم و ساکن شدیم تو خونه خودمون.این خونمونو خیلی دوست دارم .نمی دونم چون شاید مال خودمونه به همین خاطر.البته همین جا من تشکر می کنم از همه کسایی که تو این اسباب کشی کمکون کردن.واقعا اگه کمک اونا نبود فکر کنم تا حالا هم جابجا نشده بودم. تولد پسرکمون 25 مهره که روز 3شنبه بود و ما روز 5شنبه یعنی 27 ام براش یه تولد کوچولوی 8 نفره گرفتیم که اگه بداخلاقی پسرک رو کنار بذاریم همه چیش خوب بود.جمعه اش هم که مامان و بابام بعد از یک ماه پیشمون بودن رفتن و کلی جاشون معلوم بود خونمون. دیگه اینکه رادین از 28ام مه...
17 آبان 1391

روز کودک

کودکم،دلبندم روزت مبارک. هر روز،روز توست.هر بار که به تو نگاه می کنم غرق میشوم در دنیای زیبای کودکی و سیر نمی شوم از نگاه کردنت.چه کودکانه بازی می کنی.در آنی همه چیز فراموشت می شود.یادت می رود که همین چند ثانیه پیش ماشینت را از همان جا راندی و ماشینت افتاد.اشکالی ندارد دوباره امتحانش می کنی.کاش همه مان بچه بودیم .در عالم بی خیالی و فقط بازی و بازی.کاش این روحیه کودکی مان با خودمان بزرگ نمی شد.کاش همان بچه می ماندیم........... دلبندم! ٢ سال است که روز کودک برایم معنی دیگری می دهد.دیگر مثل گذشته فقط به معنای این نیست که از صبح تا شب تلویزیون کارتون نشان دهد و ما بشینیم پای کارتون.٢ سال است که من هم ذوق می کنم برای این روز و برنامه ریزی می ...
17 مهر 1391

یک ماه تا 2 سالگی

پسرم دیگه داره بزرگ می شه .دیگه داره ٢ سالش می شه و این بزرگ شدن رو به چشم می شه دید و همین علتی می شه که من هر روز بیشتر و بیشتر عاشق خدا می شم و شاکر هستم. و اما پسرک خانه ما در این یک ماه و اندی که گذشت مثل همیشه بود.مشغول بازیگوشی و بازی و بازی و بازی.سرمای سختی هم خورد که هنوز هم کم و بیش درگیرشه.سرما که خورد بردمش دکتر و آنتی بیوتیک تجویز شد و سر وقت دادم بهش و بعد از اینکه داروش تموم شد ٢-٣ روزی خوب بود ولی دوباره سرماخوردگیش برگشت و این بار سخت تر.دوباره بردمش دکتر و دوباره آنتی بیوتیک قوی تر که هنوز هم داره شربتاشو می خوره.خوب خوب نشده یعنی هر از گاهی سرفه داره و هنوز سینه اش کامل خوب نشده.در این بین یه مسافرت ٤ روزه هم داشتی...
4 مهر 1391

بدون عنوان

پسرک خانه ما 22 ماهه شد. به همین راحتی و به همین سرعت.وقتی به روزها ،شبها و ماههای سختی که داشتیم فکر می کنم یه احساس خوب  گذشت زمان بهم دست می ده.یه حس قشنگی که می گه همه سختی ها خیلی زود تموم می شن.فقط باید بتونی با صبرتحملشون کنی.کار آسونی نبود.وقتی تو تازه زایمان کردی و خودت به استراحت و تروخشک شدن احتیاج داری بتونی گریه ها و بیقراری های یه نوزاد که شب و روز برات نذاشته رو هم با صبر تحمل کنی.خیلی سخت بود .فقط خدا می دونه چه بر من و علیرضا گذشت.خدایا ممنون که همیشه همراهمون بودی و هستی. و اما داستان این یک ماه و اندی ما:پسرک ما دو هفته ای  در ماه قبل بسیار بیقرار بود.همش گریه می کرد و شبها هم درست حسابی نمی خوابید.یهویی...
5 شهريور 1391

پسرک خانه ما 21 ماهه شد.

روز یکشنبه برابر با 25 تیر ماه در یک روز بسیار گرم رادین 21 ماهه شد. پسرک ما دیگه داره بزرگ می شه .باور کردنش سخته .وقتی خیلی کوچولو بود یعنی نوزاد بود و همش گریه می کرد و اصلا نمی خوابید با خودم می گفتم خدایا کی میشه این بچه بزرگ بشه.الان دقیقا همون روزیه که آرزو می کردم.پسرم دیگه تقریبا همه چی رو می فهمه و درک می کنه.خودش شبا موقع خواب شیرجه می زنه تو رختخوابش و با همدیگه ماه و ستاره های خیالی رو تماشا می کنیم.قصه می گم و کمی ماساژ تا پسرک خوابش ببره. خدایا شکرت به خاطر اینکه بچم سالمه،خدایا شکرت به خاطر اینکه بچم مشکلی نداره.خدایا منو ببخش اگه گاهی این فرشته ی کوچولوتو دعوا می کنم.سعی می کنم این اتفاق پیش نیاد ولی اتفاق افتادنش ه...
27 تير 1391

20 ماهگی پسرم و سفر به ارومیه

پنجشنبه 25 خرداد رادین 20 ماهه شد.دوست داشتم این مناسبت رو جشن بگیرم.به همین خاطر مادربزرگ و پدربزرگ و عمو و خاله رادینو شام دعوت کردم خونمون و آقای همسر هم یه کیک کوچک با شمع 20 گرفته بودن که شمع ها رو پسرم فوت کرد و جشن گرفتیم.چند تا عکس هم گرفتیم که زیاد قابل انتشار نیست! و اما من و رادین عصر یکشنبه 28 خرداد رفتیم ارومیه پیش مامان و بابام تا اونا کلی با نوه شون حال کنن.خیلی خوش گذشت و البته اونا هم خیلی با رادین خوش گذروندن.کلی بیرون رفتیم و طبیعت دیدیم و هوای تمیز و خنک استشمام کردیم.جای همگی خالی بود به خصوص آقای همسر. اینا هم عکسای مسافرت رادین خان:  اینجا خونه اتاق خودشه و ایشون دارن نقاشی می کشن (بقول خودش: چسم چسم!...
4 تير 1391