افاضات فرزندی
لوکیشن:صبح یک روز ٥شنبه در حال صرف صبحانه
من(با حالت مادری که می خواد بچشو از نظر هوش امتحان کنه!!!):رادین جوجه از کجا در میاد؟
رادین:از تو تخم مرغ
من:آفرین.جوجه بچه کیه؟
رادین(با حالت نگاه عاقل اندر سفیه):بچه مامانش!
من:مامانش کیه؟
رادین:عزیزشه گیگه!(دیگه)
من(با حالت بسیار تفهیم شده):آهاننننننن
و اینگونه است ماجراهای من و پسرم!
..................................................................................................................................
لوکیشن:عصر یک روز کاری که پدر لنگ لنگان از سر کار به خانه برگشته.(دیروز عصرش پدر رفته بود ورزش و برای بار سوم بلا سر پاش آورده بود)
من(با حالت کمی عصبانی و صدای بلند):آخه این چه کاریه؟چرا بی احتیاطی میکنی؟و کمی غر و این حرفا
رادین(در حالیکه صداش عین صدای من بلنده و داره ادای منو سر باباش درمیاره):کثافت کردی!!!!
من:چی مامان؟
رادین(با همان تن صدا):کثافت کردی!!
من بعد از کمی فکر:کثافت نه مامان کلافم کردی!!!
رادین رو به باباش و با همان تن صدا:کلافم کردی!!
بابای محترم:نیش تا بناگوش باز و هرهرررررررررررر