تولد 3 سالگی
پسرک خونه ما ٢٥ مهر ٣ سالش رو تموم کرد.باور کردنش خیلی سخته که به این سرعت وارد ٤ سالگی شد.یه روز،همون موقع که نوزاد بود و بسیار بیقرار بود حسرت دیدن چنین روزی را داشتم.روزی که خوشحال و شاد به پایان برسه بدون هیچ گریه ای،بدون هیچ بیقراری ای.واقعا در مغزم نمی گنجید که بالاخره ابن روزها رو هم می بینم.ولی الان دقیقا همون روزه.روزهایی که خنده پسرک ما خونه رو پر می کنه.روزهایی که خونه ساکت و آروم ما پر شده از صدای کودکانه پسرکمون و جمله هایی که یه ریز و پشت سرهم گفته میشه.خونمون پر شده از مامان مامان گفتن های پی در پی و بی دلیل.همینجوری که داره بازی می کنه و یا مثلا چیزی می خوره یا تی وی می بینه بی دلیل هی می گه مامان و گاهی هم مامانییییییییی.که من براش غش می کنم و قربون و صدقه اش میرم.خدایا ازت می خوام که همه بچه ها زیر سایه پدر و مادرشون سالم و شاد باشن و هیچ وقت هیچ وقت روی مریضی رو نبینن.
٢٥ مهر امسال ٥ شنبه بود و ٤شنبه هم عید قربان و تعطیل.ما هم از فرصت استفاده کردیم و رفتیم به دیار پدری.یه تولد خیلی کوچولو هم اونجا برای پسرمون گرفتیم.
اول توضیحاتو بدم:اول اینکه اگه زادین رو تو تولدش با شلوار راحتی می بینین دلیلش فراموشکاری بنده است که برای بچه کمربند برنداشته بودم و شلوار مهمونیهاش همش از کمرش میوفتادن پایین.بس که این بچه با ٢ تا مهمون کوچولوی تولدش بدو بدو و بازی کرد.منم دیگه کلا شلوار مهمونی رو از پاش درآوردم و شلوار راحتی پاش کردم.دوم اینکه من کادوهاشو نشونش نداده بودم چون رادین علاقه وافری به کادو باز کردن داره .گذاشتم موقع کیک کادوها رو هم آوردم که بچه کلی ذوق می کرد و می خواست همون موقع بازشون کنه.دلیل اینکه تو عکسها هم با دست اشاره می کنه همینه.میگه کادوهامو بدین !با بدبختی چند تا عکس ازش گرفتیم.
کوچکترین مهمان تولد :آرتام پسر دایی رادین.
میز شام که همه دسپخت خودم بود.
اشاره به کادوها!!!
مراسم کیک برون
بالاخره به کادوهاش رسید.