رادينرادين، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

دوست داشتنی ترینم

اولین پست سال 93

1393/1/19 14:48
نویسنده : بهناز
499 بازدید
اشتراک گذاری

سال ٩٢ با تمام خوبیها و بدیهاش تموم شد و الان ١٩ روزه که سال جدید شروع شده.در تعطیلات نوروز خیلی به ما خوش گذشت.هفته دوم قرار بود که بریم مسافرت چون از ١١ تا ١٥ علیرضا تونسته بود از طرف شرکتشون تو مشهد جا بگیره و ما تصمیم گرفته بودیم که چند روز زودتر عازم بشیم و چند شبی رو در گرگان باشیم و بعد در وقت رزرو شده در مشهد باشیم که همین طور هم شد.و قرار بود که این مسافرت با پدر و مادرای هر دوتامون انجام بشه به همین خاطر مامان و بابا و خواهرم روز ٢٩ اسفند و چند ساعت مونده به تحویل سال به خونه ما رسیدن و سال جدید رو با هم آغاز کردیم و هفته اول هم به دید و بازدید و استراحت گذشت.و ما جمعه سفرمون رو شروع کردیم.البته خواهرم به ارومیه برگشته بود چون بایستی می رفت سرکار و ما با ٢ ماشین پدرها مسافرت رو شروع کردیم.مقصد اولمون گرگان بود که هم راه خستمون نکنه و هم اونجا رو هم دیده باشیم که چند روز قبلش علیرضا با دوستش که اهل اونجاست هماهنگ کرده بود و ایشون هم یه خونه بزرگ حیاط دار برامون رزرو کرده بودن که رادین کلی با حیاطش خوش گذروند.٣ شب اونجا بودیم که به گشت و گردش گذشت و دوشنبه به مقصد مشهد راه افتادیم و عصری رسیدیم اونجا .که اونجا هم یه اتاق خوب و بزرگ نصیبمون شد.البته هوای مشهد همش سرد و بارونی بود به جز روز ١٣ بدر که به طور حیرت آوری هواش خوب و گرم شد.مشهد رو هم که به زیارت امام رضا می رفتیم و کمی گشتیم و دوباره روز جمعه برگشتیم خونمون و ما از روز شنبه زندگی کاریمونو شروع کردیم.تعطیلات خیلی خوبی بود .هم اینکه پدر و مادرم مدت نسبتا طولانی با ما بودن و از همه مهمتر من خونه بودم و سرکار نمی رفتم و هم مسافرت مخصوصا مشهد که خیلی وقت بود هوس کرده بودم رو رفتیم.کلا خدا رو شکر همه چی بر وفق مراد بود بزنم به چوب!

اتفاقاتی که در این مدتی که در وبلاگ چیزی ننوشتم افتاد یکیش و مهمترینش این بود که بنده به مقام جاری شدن رسیدم!!!بله برادر همسر نامزد کردن و یکی از کارهایی که تو عید انجام دادم پاگشای ایشون بود.

دومیش تولد آرتام عشق عمش بود که در ارومیه برگزار شد که خیلی هم خوب بود.و سومیش که خوب هم نبود مریضی پدرم بود که خیلی نگرانمون کرد البته مریضی روحیشون خیلی بیشتر از مریضی جسمیشون ناراحتمون کرد که خدا رو شکر عید که اومده بودن تهران بسیار بسیار بهتر شده بود روحیشون.(بزنم به چوب)

و اما عکسها:

چند تا عکس از تولد آرتام

1

17

19

و اما عکسای سفرمون:

میدان ناهارخوران و هفت سین

1

گرگان

2

روستای زیارت

4

جنگلهای ناهارخوران-گرگان

4

بندر ترکمن

5

6

7

پارک جنگلی النگدره-گرگان

8

9

طوس-مقبره فردوسی

10

10

11

پارک کوه سنگی-مشهد و هوای بسیار سرد

13

روز سیزده بدر-پارک کوهستان-مشهد

13

روز سیزده بدر-رستوران پدیده شاندیز

14

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان پریناز
22 فروردین 93 10:12
به به به سالی که نکوست از بهارش پیداش.چه عید خوبی چه سفرای قشنگی.خانوم زیارتا قبول ایشالا مکه کربلا مشرف بشی.ماشالله به این گل پسر خندون ببوسش.انشالله خدا سایه مامانو بابا رو 120 سال رو سرتون حفظ کنه و خوش باشن و سلامت. راستی من این مقام عظمای جاریت! رو بهت تبریک میگم.مقام عجیبیه خعلییییییی!!ایشالا همه چی بر وفق مراد باشه
بهناز
پاسخ
ممنونم زهراجون.جای شما خالی بود.خیلی خوب بود همه چی.ان شالله خدا همه پدر و مادرها رو حفظ کنه. آره واقعا مقام عجیبیه اونم بعد از 10سال حکمرانی!
مامان آریا
23 فروردین 93 12:31
عزیزم امیدوارم سال خوبی داشته باشی خوشحالم که بالاخره بعد از مدتها تونستی بری مشهد خیلی وقت بود که دلت میخواست بری زیارت قبول خواهر جان چه عکسهای قشنگی چه خوب ما هم تصمیم داریم اگر خدا عنایت کنه سفر بعدی مشهد مادرهامون رو با خودمون ببریم مسافرت خیلی روحیه آدم رو عوض میکنه همیشه سلامت باشید
بهناز
پاسخ
ممنون مریم جون.سفر خوبی بود.ان شالله که شما هم دوباره همراه مامانا برید.
وفا
25 فروردین 93 15:24
اخ جون من به اینجا سر زدم و مطلب جدید دیدم هووررررررررررررررا به به چه خوش گذشته بهتون بترکه چشم حسود و بخیل ان شالله همیشه دلخوش باشین خیلی می چسبه اینجور مسافرت مخصوصا برای پدر و مادری که هردو شاغلن حال و هواشون حسابی عوض می شه و انرژی می گیرن .. ما که دائم المنزلیم زیاد خسته نمی شیم مثل شما ها راستی سال نو هم مبارک باشه براتون ان شالله دسته جمعی به مکه مشرف بشین الهی کاش باغ وحش مشهدمی رفتیم خیلی جالب بود
بهناز
پاسخ
بله وفا خانم ما اینیم.مطلب جدید هم می ذاریم سالی یه بار! مسافرت خوبی بود و خوش گذشت. باغ وحش هم رفتیم.ولی عکس نگرفتیم متاسفانه.
سيران
7 اردیبهشت 93 10:08
سلام خانو خانوماااااااااااااااا احوال شما؟ به بهههههههههههه چه سفریییییییی ڤ خدا رو صد هزار مرتبه شکر که بهتون خوش گذشته انشالله که تمام سال شاد باشی خواهر به ما هم سر بزن جای دوری نمی ره ما هم مثل خودت غریبیم
بهناز
پاسخ
مرسی سیران جونم جای شما خالی بود.من آدرس وبلاگتو ندارم که عزیزم!!!
مامان آریا
20 اردیبهشت 93 13:59
مطلب بذار دیگه
بهناز
پاسخ
چشم
مامان آریا
21 اردیبهشت 93 11:19
می خوام شکلک بذارم نمی شه نظر قبلیم کلی شکلک داشت ها حیف شد
بهناز
پاسخ
منظورت از ایناست مریمی؟!
وفا
21 اردیبهشت 93 22:57
بهناز جان اونوقت بگو هیچ کی به اینجا سر نمی زنه .. نیگا الان اردیبهشت داره تموم می شه تو هنوز یدونه پست بیشتر ننوشتی بدو بیا زووووووووووووووووووووود
بهناز
پاسخ
وفا جون می بینی.مگه دستم به این بهناز نرسه.خیلی سرتقه!راستی پات خوب شد؟
سيران
31 اردیبهشت 93 10:17
ايييييييييييي نميری دختر خوب وبلاگ زود به زود آپ کن
بهناز
پاسخ
سيران
11 خرداد 93 10:42
اييييييي نميري دختررررررررررر؛ 93 تموم شد پست تو دو تا نشد. http://sayran57.niniweblog.com/
بهناز
پاسخ
مامان آوینا
18 خرداد 93 11:18
عزیزم ماشاله به پسرت و آرتام خان شبیه هم هستن البته بگم ها من خیلی قبلتر دیده بودم ولی وقت نشد الان نظر گذاشتم خوبی که؟ خوشی که؟ خوب حالا یه خبری ... از خودت بده
بهناز
پاسخ
ممنونم نعیمه جون.باشه میام