رادينرادين، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

دوست داشتنی ترینم

من آمده ام!

1392/5/12 15:36
نویسنده : بهناز
528 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره من یه وقت کوچیکی تونستم گیر بیارم و یه سری به این وبلاگ به قول زهرا جون خاک گرفته بزنم.والا سرکار که واقعا وقت نمی شه چون زیاد هم نیستم تو شرکت،تو خونه هم که به لطف گل پسرمون لب تاپ کلا نابود شده و کاری نمی تونم تو خونه انجام بدم.ولی الان سرم کمی خلوت شد و اومدم که یه خبری از خودمون بدم و بگم که ما خوبیم و چند تا عکس بذارم و برم تا چند ماه دیگه!

رادین قصه ما کلی بزرگ شده و آقا شده.چند وقت پیشها بدقلقی هایی داشت که الحمدلله الان کمتر شده و کلا فعلا بزنم به تخته در صلح و صفا هستیم.به جز مریضی های گاه و بیگاه و عجیب و غریبش ،مشکل خاصی نداره و مشغول بازی و شیطنتهای بچگی خودشه.

و اما عکسها:زیاده ولی چند تاشو می ذارم و زیرش توضیح می دم که خاطره بشه و یادم بمونه:

اینجا اتاقشه و اسباب بازیهاشو چیده رو هم(البته زور چپون کرده به نظرم)

1

2

رادین و مهیار ،دوستش،در باغ وحش

3

5

اولین روزی که از مهدکودک جدیدش برگشته بود خونه که برای جایزه براش خمیربازی گرفته بودم

6

شمال(بابلسر) که یک روز رفتیم و برگشتیم

7

8

9

خانه پدربزرگ و مشغول آب بازی

10

11

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مریم مامان آریا
14 مرداد 92 9:35
ای جانم قربونش برم



همیشه خواستنی بوده برام رادین




مرسی مریم جان.آریا هم همیشه برای ما عزیز بوده گلم.


مامان پریناز
16 مرداد 92 1:16
سلاااااااااااااام ننه تنبلوووووووووو
چه عجببببببببب
تو بیجا میکنی یه چیزی بنویسی بری تا چند ماه دیگه

ای قربونش دلم براش تنگ شده...یاد کیک خوردنش میفتم دلم ضعف میره

مهدشو عوض کردی؟الان کجا میره؟اینجا راضی هستی؟


زهرا جون بابا عصبانی نشو.سعی می کنم حداقل ماهی یه دفعه رو بیام.
بله از خرداده مهدشو عوض کردم آوردمش دم خونمون.خیلی بهتره از اون یکی یه.راضی ام از این.ولی همچنان مریض میشه تندتند.