رادينرادين، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

دوست داشتنی ترینم

و بالاخره تولد

1390/2/18 9:56
نویسنده : بهناز
439 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره 25 مهر شد و ما با كلي بار و بنديل و با مامان و بابام و مامان شوشو و عليرضا راهي بيمارستان شديم.اصلا" استرس نداشتم .خيلي عجيب بود.مراحل پذيرش رو كه گذرونديم ،ساعت حدوداي 10 بود كه بردنم اتاق عمل.قرار بود كه اسپاينال بشم .بازم نمي ترسيدم.تا اينكه آمپول بي حسي رو زدن و شكمم پاره شد و آقاي رادين خان بالاخره تشريف فرما شدن.واااااااااي چه لحظه اي.با هيچي تو دنيا عوضش نمي كنم.هيچ وقت فراموش نمي كنم.

رادين با كلي سرو صدا وارد دنياي ما شد،گربه اونم با صداي بلندي كه اصلا" آروم هم نمي شد.هيشكي نتونست آرومش كنه حتي دكتر مقاره اي هم اومد اينور پارچه سبز كه آرومش كنه ولي اونم نتونست .فقط چند ثانيه اي كه صورتشو چسبونده بود به صورتم آروم شد ولي دوباره گريه.....

خلاصه اينكه رادين ما كلا" زندگيشو با گريه شروع كرد و اين گريه تا 4 ماه ادامه داشت و ما روز و شب نداشتيم. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نیلای
25 مهر 90 2:45
تولدتتتتتتتت مبارککک کوچولوی ناز
مامان علی خوشتیپ
25 مهر 90 8:47
تولدت مبارک رادین جون
ناصر دائی جون
2 مرداد 91 19:01
وبلاگت مبارک رادین جان همیشه و در تمام مراحل زندگیت موفق و پیروز باشی و در تمام عمرت که حتما بیش از صد سال خواهد بود پشتکاری و کوشش را فراموش نکنی چون برای موفقیت ، ایندو بالهای پروازند .


مرسی دایی مهربونم.ممنون که به ما سرزدین.می بوسمتون.