پسرک خانه ما 21 ماهه شد.
روز یکشنبه برابر با 25 تیر ماه در یک روز بسیار گرم رادین 21 ماهه شد.
پسرک ما دیگه داره بزرگ می شه .باور کردنش سخته .وقتی خیلی کوچولو بود یعنی نوزاد بود و همش گریه می کرد و اصلا نمی خوابید با خودم می گفتم خدایا کی میشه این بچه بزرگ بشه.الان دقیقا همون روزیه که آرزو می کردم.پسرم دیگه تقریبا همه چی رو می فهمه و درک می کنه.خودش شبا موقع خواب شیرجه می زنه تو رختخوابش و با همدیگه ماه و ستاره های خیالی رو تماشا می کنیم.قصه می گم و کمی ماساژ تا پسرک خوابش ببره.
خدایا شکرت به خاطر اینکه بچم سالمه،خدایا شکرت به خاطر اینکه بچم مشکلی نداره.خدایا منو ببخش اگه گاهی این فرشته ی کوچولوتو دعوا می کنم.سعی می کنم این اتفاق پیش نیاد ولی اتفاق افتادنش هم ناگزیره.خدایا کمکمون کن که پسرمونو بتونیم خوب و شایسته تربیت کنیم تا همه جا بتونیم سرمونو بالا بگیریم و بهش افتخار کنیم.
در یکماه گذشته به علت گرمی هوا ما تقریبا همش خونه بودیم.البته رادین گاهی وقتا صبحا با مادربزرگش بیرون یه دوری میزنن ولی عصرا معمولاتو خونه بازی میکنه.فقط ظهر یه روز جمعه طی یک حرکت ناباورانه تصمیم گرفتیم بریم سرزمین عجایب که هم ناهار بخوریم هم رادین بازی کنه.و اتفاق دیگه اینکه یه روز 5شنبه هم تولد رومینا جون دعوت بودیم تو باغ که اونجا هم به پسرمون خوش گذشت و هم اینکه من یه دل سیر دوستامو دیدم.
و اما عکسها:
رادین در حال پاک کردن سبزی(من اصلا کمکش نکردم هااااااا!)
اینجا من رادینو سوار تابش کرده بودم و داشت تاب می خورد که یهو از تاب اومد پایین و رفت تو اتاقش و با دو تا از عروسکاش اومد و اونا رو گذاشت تو تاب و شروع کرد به هل دادنشون
رادین در سرزمین عجایب(قربون اون دهنت برم که باز مونده از دیدن این همه حیوون-پسرم عاشق حیوانته)
رادین در تولد رومینا جون
کادوی رومینا به رادین بخاطر شرکت در تولدش
تولد رومینا جون
این بود انشای من!!!!